متن آهنگ فاطمه مهلبان آتش کاروان
Fatemeh Mehlaban Atash Karevanآتشی ز کاروان جدا مانده
این نشان ز کاروان به جا مانده
یک جهان، شرار ِتنها
مانده در میان صحرا به درد خود سوزد
به سوز خود سازد
سوزد از جفای دوران
فتنه و بلای طوفان
فنای او خواهد، به سوی او تازد
من هم ای یاران تنها ماندم
آتشی بودم بر جا ماندم
با این گرمیِ جان در ره مانده حیران
این غم خود به کجا ببرم
با این جان لرزان، با این پای لغزان
ره به کجا ز بلا ببرم
میسوزم گرچه با بی پروایی
می لرزم بر خود از این تنهایی
من هم ای یاران تنها ماندم
آتشی بودم بر جا ماندم
با این گرمیِ جان در ره مانده حیران
این غم خود به کجا ببرم
با این جان لرزان، با این پای لغزان
ره به کجا ز بلا ببرم
میسوزم گرچه با بی پروایی
می لرزم بر خود از این تنهایی
بشنو | صدای نسل نو
دسترسی سریع
شبکه های اجتماعی
“بشنو”، سایتی برای علاقمندان به موسیقی است که بهترین و جدیدترین آثار را ارائه میدهد و به خوانندگان با استعداد فرصت نمایش آثار خود را در سطح جهانی میدهد. #بشنوموزیک