متن آهنگ پندار شهاب مظفری
Shahab Mozaffari – Pendar
آمدم تا بغلت گیرم و در بر بکشم
جام سر مستی دیدار تو را سر بکشم
نفسم بند و دلم قند و نگاهم گله مند
که نیایی و من از بام دلت پر بکشم
با من از سختی طوفان به سخن هیچ مگو
من نفس در تب این حادثه بهتر بکشم
یار من بودی و هستی و بمانی جانا
غیر تو دست و دل از هستی و باور بکشم
تو هوایت چه غمی بر دل من زد که هنوز
دوست دارم به هوایت غم دیگر بکشم
یار من بودی و هستی و بمانی جانا
غیر تو دست و دل از هستی و باور بکشم
تو هوایت چه غمی بر دل من زد که هنوز
دوست دارم به هوایت غم دیگر بکشم
از جهانت خسته ام خواهش دوزخ دارم
من از این جو بهشتی شدنم بیزارم
تو خدایی و مرا خار نمیخواهی نه
پس بگو از چه سبب این همه من بیمارم
روز و شب تیرگی از خوب خودت میدانی
هر شب هم مثل خودت تا به سحر بیدارم
مردم شهر من از عشق نبردند بویی
حاصلش این که شبیه خود تو بی عارم
کودکی های من از ترس تو پی در پی بود
عابدی گفت سر از سجده تو بردارم
سر به سوی تو بلند کردم و خود را دیدم
نه بهشتی نه جهنمی که خودت را دارم
مطلع شعر من از لطف تو غافل بود و
اینک از عشق تو و تازه شدن سرشارم
بعد از این کعبه ی من خانه سنگی تو نیست
تو خدای منی و خانه ی تو پندارم
بشنو | صدای نسل نو
دسترسی سریع
شبکه های اجتماعی
“بشنو”، سایتی برای علاقمندان به موسیقی است که بهترین و جدیدترین آثار را ارائه میدهد و به خوانندگان با استعداد فرصت نمایش آثار خود را در سطح جهانی میدهد. #بشنوموزیک