متن آهنگ شب پارسا جعفری
Parsa Jafari-Shabما زنده بودیم ، ما پُر قصه بودیم
چی شد انقدر ساکت شدیم
چی شد اینجور راکد شدیم
تیره و تار خیره به ماه
مسموم شدیم
به قدرت محکوم شدیم
خورشید من سالهاست غروب کرده
واسم روزها مردن
بهم نگو از روزهای بهتر
که صداقت در زوزه های گرگ است
خیلی شب ها گذشت و من
با یه فکر بیمار ، بیدار بودم
سیاهی شب واسم زیبا بود
ولی از رنگ حسرت بیزار بودم
به وقت تنهایی مدام
آوازی در حنجرم بود
چشمانم به تاریکی و دستانم
دائم بر خنجرم بود
سرنوشتمو از پیش میدونم
راه برگشتی نیست واسم
روبروم میدون مینه ولی
من ترسو نمیشناسم
من ترسو نمیشناسم
دیگه ترسو نمیشناسم
دسته: پارسا جعفری
برچسب: پاپ
لینک کوتاه: https://beshno.org/?p=3292