متن آهنگ راز جنون سینا سرلک
Sina Sarlak – Raaze Jonoon
همان لحظه که تیر از شب رها شد
تمام قصه یک جا بر ملا شد
من از اول سیه پوش تو بودم
همه جای جانم کربلا شد
ای حق که پرسیده ای از راز جنونم
دیوانه لبخند کسی در دل خونم
آن بی خبرم من که گرفتم خبر از عشق
آن خانه به دوشم که در آورده سر از عشق
یک دشت به اندازه پیچ و خم هستی
یک دشت که افتاده بر آن دست چه دستی
هر کس که در این راه دلش رفت سرش رفت
با یک نظر دوست جهان از نظرش رفت
هر کس که خدا را به خود آغشته نیاید
هر کس که به دل گندم ری کشته نیامد
پرسیدم از اون در دلش آن لحظه چه ها بود چه ها بود
گفت آن سر بر خاک خدا بود خدا بود خدا بود
یک دشت به اندازه پیچ و خم هستی
یک دشت که افتاده بر آن دست چه دستی
هر کس که در این راه دلش رفت سرش رفت
با یک نظر دوست جهان از نظرش رفت
بشنو | صدای نسل نو
دسترسی سریع
شبکه های اجتماعی
“بشنو”، سایتی برای علاقمندان به موسیقی است که بهترین و جدیدترین آثار را ارائه میدهد و به خوانندگان با استعداد فرصت نمایش آثار خود را در سطح جهانی میدهد. #بشنوموزیک