متن آهنگ بردیا راد جان بر لب
Bardia Rad Jan Bar Lab
رشته ها چون شد برون از دست و سکان نیز هم
میرود از خلوت دل عشق و ایمان نیز هم
درد ما از چرخ گردون است و رنج ما مدام
تا ابد پایان نمی یابد، درمان نیز هم
هرکه آمد دایه ما شد ز دست ما گرفت
آشکارا هستی مارا و پنهان نیز هم
سفره ها شد خالی از نان جای نان خون می خوریم
ما ز دست خویش و بیگانه ز مهمان نیز هم
بس که ما گفتیم و کس نشنید حرف از دردها
بغض فریاد از گلو آمد به لب جان نیز هم
شد تباه از جهل و از بیداد ضحاک زمان
آن شکوه وآن اعتباری مُلک ایران نیز هم
دسته: بردیا راد
لینک کوتاه: https://beshno.org/?p=6022