متن آهنگ وقتی نیستی سینا پارسیان

با هر قدم که داری از من دور میشی
حس تنهایی بهم نزدیک میشه
تنها ستارم توی هفت آسمون بودی
بری دنیای من تاریک میشه
با رفتنت شاید دیگه هیچوقت نتونم شاد باشم
با حسرت یه آرزوی کهنه و پوسیده
دارم توو جوونی پیر میشم
هر روز توو زندون تنهایی
با ببر تیز دندون غمت درگیر میشم
کی میشه از دست و زندون تو آزاد باشم
وقتی نیستی
خونه عین یه مکعب توو خالی سوت و کوره
کاشکی زود پاییز شه بارون کل این شهر رو بشوره
که هر جاش رو که پا میزارم هی یادت میوفتم
وقتی نیستی
با خیالت بعضی وقت ها سر میز شام میشینم
گاهی اصلا واقعا انگار دارم تو رو میبینم
من از بس که بهت بیمارم هی یادت میوفتم
یادت میوفتم
من افسرده نیستم ، حالم خوبه خوب
فقط شکل تو نیستم
درد هم اگر داشته باشم افسردگی نیست
قرص و دارو به کار من نمیاد
درد من اینه که دیگه تو هم به کار من نمیای
دیگه جای سالمی نیست توو تنم
که بخوام به عشق تو رگ بزنم
تو هنوز هم که هنوز حالیت نیست
که نمیتونم ازت دل بکنم
دلم دیگه — نمیخواد
ولی من الآن دلم پر میکشه
واسه این که یه بار دیگ…
وقتی نیستی
خونه عین یه مکعب توو خالی سوت و کوره
کاشکی زود پاییز شه بارون کل این شهر رو بشوره
که هر جاش رو پا میزارم هی یادت میوفتم
وقتی نیستی
با خیالت بعضی وقت ها سر میز شام میشینم
گاهی اصلا واقعا انگار دارم تو رو میبینم
بس که بهت بیمارم هی یادت میوفتم